۱۳۸۷ بهمن ۲۳, چهارشنبه

نکاتی چند در مورد گزارش جرگه ففتا در کوپنهاگن

محترم دکتور عبدالمنان تاشقین

از آنجائی که شما مسئول شعبه فرهنگی و نشرات ففتا هستید،طبعاً در نشر اخبار و گزارشهای خبری نشست ها و جلسات ففتا مسئولیت دارید و منطقاً باید چنین گزارش ها از جانب شما و یا تحت هدایت شما به نشر سپرده شود. بر همین مبنا اینک در مورد ـ گزارش اولین جرگه ففتا در کوپنهاگن ـ که در صفحه اینترنیتی ففتا به نشر رسیده، نظریات خود را منحیث یکی از اعضای ففتا مختصراً به عرض می رسانم .

لابد شما منحیث یکی از کارمندان سابقه دار رادیو تلویزیون افغانستان که مسئولیت یک بخش نشرات آنرا بعهده داشتید می دانید که خبردارای شش جز اساسی می باشد که به اصطلاح ژورنالستان به سه ( ج) و سه( ک) جواب ارائه می دارد . یعنی اینکه چه حادثه یی ،چگونه و چرا توسط کی یا کیها،کی ـ چه وقت ـ و در کجا اتفاق افتاده است . اگر این عناصر را در نظر داشته باشیم،قسمت اول خبر که چگونگی برده گی و تفاوت برده آگاه و نا اگاه را توضیح نموده و تقریباً ثلث نوشته را احتوا می کند، فکر می کنم مربوط به خبر جرگه نیست، ترتیب دهنده گزارش می توانست این موضوع را که نظریه پردازان زیادی از فیلسوفهای یونان قدیم گرفته تا مارکس و ایدولوگهای احزاب کمونست بسیار شفاف توضیح نموده اند ، با ذکر ماآخذ در یک نوشته جداگانه به خواننده گان ففتا تقدیم می نمود و یا با خوانش مقاله یی در جرگه اشتراک کننده گان را از معلومات خود مستفید می گردانید . زیرا چنین مقدمه بی لزوم به گزارش جرگه ، نشان دهنده عدم آشنایئ تهیه کننده خبر با اساسات خبر نگاری است امیدوارم در گزارشهای بعدی مسئول تهیه خبر به این امر عطف توجه فرمایند بعد از مقدمه تحت عنوان ـ اولین جرگه ففتا به کار خود آغاز می کند! ـ باز هم مقدمه ای کوتاهی را می بینیم که تهیه کننده خبر خواسته است کار جرگه را ارزیابی کند در چندین پراگراف هیجان اشتراک کننده گان،مجلل بودن محل جرگه و ارمغان اشتراک کننده گان از جرگه تشریح شده است . درین قسمت ندائیه های که مورد استفاده قرار گرفته معلوم نشد که چه مفهومی را ارائه می دارند تا جاییکه بزرگان گفته اند گذاشتن دو نداییه و یا بیشتر از آن علامت تعجب و یابه سخریه گرفتن مطلب است .

در پراگراف دیگری باز هم از مهمان نا خوانده بودن در جغرافیای مصیبت و نهیب بیرون راندن ازخانه و کاشانه شکایت شده است ، نه از جرگه و مسایل مطروحه در آن

بالاخره با پراگراف ـ قرار بود اولین جلسه این جرگه با نواختن زنگ ساعت دوازده ـ گزارش جرگه آغاز شده از تلاوت آیاتی از کلام الله مجید توسط محترم عبد الصبور حیدری که با خانم شان از ناروی تشریف اورده بودند اطلاع می دهد . از اینجا به بعد به متن جرگه داخل میشویم از صدای متین و حساب شده جناب عبدالغنی آیدین و تاثیر سخنان گهربار استاد شهرانی آگاه می شویم و متعاقباً از خوانش پیام پر محتوای ستر جنرال عبدلرشید دوستم رهبر و بنیاد گذار حزب ج م ا ا ، اطلاع داده شده است اما خواننده گزارش در نمی یابد که این پیام را کدام شخصیت مربوط به جنبش قرائت نموده محتوی پیام چه بوده است ؟ درینجا جا داشت قسمت عمده پیام با امانت داری به خواننده گان خبر رسانیده می شد و یا متن پیام جداگانه به چاپ می رسید .

از ارائه گزارش هفت ماهه ففتا توسط محترم دکتور همت فاریابی رئیس فدراسیون اطلاع داده شده که بسیار گنگ است ، اما خوشبختانه با مطالعه متن گزارش که جداگانه نشر شده می توان از محتوی گزارش مطلع شد .

در گزارش بخش دوم جلسه می خوانیم که خانم فرشته ضیایی که با لباس زیبایی ازبکی و با وقار خاص زبان تورکی ازبکی را با ملاحت و کمال ادب تکلم می نمود،از محترم دکتور قمر الدین مصلح معاون ففتا تقاضا نمود تا یاسای تشکیلاتی را که همان اساسنامه می باشد در جلسه قرائت نموده در معرض نظر خواهی قرار دهد . جناب شان ـ با سیمای احترام بر انگیز و محاسن سفید در برابر حاضرین قرار گرفته، با شور و هیجان خاص به قرائت یاسای تشکیلاتی پرداخته اند .

درین خبر پراگرافی را خواندم که به مفهوم آن پی نبردم گفته شده است که ـ فضای کار قرائت و بر رسی یاسای تشکیلاتی خیلی ها جدی بود پشنهادات گروهی توسط عده یی از اشتراک کننده گان از یک طرف و نقطه نظرات هر یک از اعضای جلسه در رابطه با مواد مندرج در مسوده پشنهادی هئیت رهبری ففتا از جانب دیگر در محیط کار جلسه کیفیت خاص بخشیده بود ـ

اگر در مورد پشنهادات گروهی توضیح بیشتر داده می شد خواننده گان سایت بهتر می توانستند موضوع را درک کنند آیا این گروه پشنهاد دهنده از یک طرف با هریک از اعضای جلسه از جانب دیگر فرق داشتند یا چطور؟

بخش دیگر خبر حکایت گر ارائه نظرات مثبت و سازنده از جانب یک عده کادر های جوان و توضیحات مفصل لابد یک عده کادر های سابقه دار است که لست آنها در خبر آمده است اما از جمله همه ابراز نظر کننده گان ـ ارائه نقطه نظرات صریح و بی پرده عاری از ملاحظات مصلحتی توسط جنرال عبد الغفور فاریابی که همانند قرار های نظامی سنجیده شده و قاطع بود،روی روحیه محفل ما خیلی ها هم اثر گذار و مثبت بود که اکثراً از بطالت و اطاله کار به شدت می کاست و بعضی گفت و گوهای غیر ضروری و تکراری را نقطه پایان می گذاشت .

این جا پرسش مطرح می شود که آیا در جلسه فرهنگی ترکان افغانستان باید قرار های نظامی سنجیده شده و قاطع اتخاذ می شد تا به گفت و گوهای غیر ضروری و تکراری نقطه پایان می گذاشت و از بطالت کار باید می کاست؟ یا منطق،استدلال و اقناع مورد بحث بود؟

شما چه فکر می کنید؟

در آجندای روز دوم کار جلسه که ایجاد انجمن فرهنگی تورکان افغانستان در دنمارک و به انجام رسانیدن کار های باقی مانده ففتا منجمله کار های تشکیلاتی آن گنجاینده شده بود گزارش از ایجاد نهضت همبستگی فرهنگی تورکان افغانستان در دنمارک آغاز شده،نصایح سودمندی به ارتباط اتحاد و وحدت ترکان افغانستان ،چگونگی رابطه ففتا با جریانات سیاسی و اجتماعی همسو و جلوگیری از خود محوری و تکروی داده شده است .

ـ متعاقب آن روی موضوع اعضای منتخب کینگاش در قورلتای ماه می و چگونگی فعال بودن آنها در رابطه با ففتا و اهداف مبارزاتی آن الی زمان دایر شدن جرگه کنونی بحث و تبادل نظر صورت گرفته و به اکثریت آرا روحیه همکاری برخی اعضای کینگاش ضعیف و حتی هیچ ارزیابی گردید . ولی مصلحتاً از بردن نام ایشان صرف نظر شد .

خواننده خبر بایدخود در یابد که کار کدام اعضای کینگاش ضعیف و حتی هیچ ارزیابی گردیده است .

به تعقیب آن گفته شده که یک تعداد اشخاص واجد شرایط از طرف جلسه به عضویت کینگاش کاندید و با رای مستقیم اشتراک کننده گان انتخاب گردیدند بعداً علاوه شده است که لست آنان در ففتا نشر می گردد . به تعقیب آن میخوانیم ـ ولی اعلان اسمای آنهایی که غیاباً کاندید گردیده اند و یا عضویت آنها تا کنون تثبیت نیست موکول به تکمیل اسناد عضویت دواطلبانه ایشان به ففتا گردید .

درینجا مقید بودن اعضای جرگه به یاسای تشکیلاتی و مسئولیت پذیری شان در قبال ففتا جداً زیر سوال برده می شود جرگه ففتا که بعد از قورلتای عالی ترین ارگان ففتا است از یک طرف کار یک عده را ضعیف و حتی هیچ ارزیابی می کند لیکن از بردن نام آنان نیز عاجز است از جانبی کسانی را به عالی ترین ارگان رهبری خود انتخاب می کند که نه تنها غایب است بلکه عضویت آنان را در ففتا تا اکنون تثبیت نشده نمی دانم . اینجا اشتباه از خبرنگار شماست یا چنین سهل انگاری در کار جرگه واقعاً متجلی بود ؟

در بخش دوم جلسه روز دوم قرار معلوم اجندایی وجود نداشته ، اما همه کس علاقمند صحبت و ابراز نظر اند . شخصیت های مختلف اعم از نظامی و غیر نظامی صحبت نموده و یک عده خانم ها نیز درین صحبت ها سهم فعال گرفته اند .

در خبر صحبت بعضی از شخصیت ها خیلی برجسته و از عده یی خیلی کم رنگ و با کم لطفی انعکاس داده شده است در صحبت اختتامیه محترم پوهاند بسم الله میمنگی از اسمای عده زیادی که شاید نیمی از شرکت کننده گان تالار را در بر گیرد تذکر بعمل آمده ، از ایشان ابراز تشکر و سپاس گذاری صورت گرفته است علاوتاً از گرد همایی مونشن در حالیکه یکبار در قورلتای ابراز سپاس شده بود،بار دیگر سپاس گذاری صورت گرفته که باید تکرار احسنش خواند .

در اخیر خبر متوجه می شویم ـ در حالیکه شادی و رضایت از سیمای یکایک اشتراک کننده گان این گرد هم آیی هویدا بود،کار جرگه با قرائت آیاتی از کلام الله مجید به پایان رسید .

محترم دکتور تاشقین مسئول فرهنگ و نشرات ففتا :

در حالیکه به قلم توانای خبر نگار شما باید آفرین گفت،اگر به موصوف وظیفه پورتریت سازی از شخصیت های مورد نظر شان راکه یکی از ژانر های جالب ژورنالیستیک است بسپارید یقیناً در آینده موفقیت های بزرگی نصیب شان خواهد شد . اما در تهیه گزارش متا سفانه با اطاله کلام و برجسته ساختن مسایل فرعی به جای مسایل اصلی،پرتریت نویسی در مورد عده یی از شخصیت های مورد نظر و نا دیده گرفتن و یا کم بها دادن به نقش عده دیگر متاسفانه خوشبینی ها و بدبینی های شخصی خود را متبارز نموده است . کاملاً روشن است که هر قلم بدستی حق دارد طوریکه می اندیشد بنویسد اما وقتی مطلبی از نام سازمان یا ارگان معین نشر می گردد،دیگر ترتیب کننده مطلب حق ندارد هر آنچه خودش خواست بنویسد و از نام ارگان به نشر برساند زیرا در چنین موارد قضاوت خواننده گان نه در مورد ترتیب کننده مطلب بلکه به ارگان یا سازمان مربوط معطوف می گردد .

بدین لحاظ در یادداشت حاضر مخاطب شعبه فرهنگی و نشرات فدراسیون فرهنگی ترکان افغانستان است نه شخص معین غیر مسئول .

پیروزی شما را در سر و سامان بخشیدن به فرهنگ و نشرات ففتا آرزومندم .

آیا جنبش شمال وجود دارد؟

آقتاش جوزجانی
طوریکه در رسانه های گروهی متوجه شدم،در بیست و هشتم دسامبر سال پار بمناسبت هشتادمین سالگرد زنده یاد ببرک کارمل سابق منشی عمومی ح. د. خ .ا و رئیس شورای انقلابی افغانستان،محفلی از جانب نهضت فراگیر دموکراسی و ترقی افغانستان و حزب متحد ملی افغانستان دایر گردیده بود. بعد از گذشت چند روز،خبر مفصل جلسه و نکات عمده صحبت کننده گان در سایت مشعل انتشار یافت. ازینکه جلسه بصورت انحصاری از جانب یکی از فراکسیون های ح. د .خ. ا دایر گردیده بود و دیگر اندیشان بیرون فراکسیون را در آن راهی نبود حرفی ندارم . شاید مصلحت چنین بوده باشد. اما مسله ئی که توجه مرا جلب نمود، تذکر خاطره یکی از صحبت کننده گان بنام شفیق الله تو ده یی از مصاحبه نا درست انجینر احمد معاون جنبش ملی اسلامی افغانستان در بی بی سی وعکس العمل جدی مرحوم کارمل در برابر این مصاحبه بود.
قبل از همه لازم میدانم توضیح دهم که من هیچگاه عضو جنبش ملی اسلامی افغانستان نبوده ام. اما موجودیت این جنبش را در شمال کشور بعد از سقوط حاکمیت ح. د .خ. ا یکی از موهبت های می دانم که باعث نجات زنده گی هزاران انسان هموطن از دهشت و وحشت تیکه داران اسلام و مزدوران پاکستانی گردید. تصور کنیم اگر در شمال کشور بجای جنبش ملی اسلامی افغانستان یکی از احزاب هفت گانه پاکستانی و یا هشت گانه ایرانی بصورت انحصاری قدرت را تصاحب می کرد،هزاران نفر اعضای ح. د. خ. ا و متحدین آن و حتی مامورین دولتی آن زمان چگونه می توانستند در شمال زنده گی نورمال داشته باشند و یا از طریق شمال به خارج مهاجرت نمایند؟ قرار معلوم صحبت کننده محترم خود نیز درین دوره در ولایت بغلان بود و باش داشته،تحت حمایت مستقیم جنبش ملی اسلامی افغانستان قرار داشته اند .
اکنون سوال مطرح می گردد که آیا انجینر احمد چنین مصاحبه یی را انجام داده بود و آیا او در آن زمان معاون جنبش ملی اسلامی افغانستان بود؟معلومات من به چنین
مسله یئ صحه نمی گذارد . سایت مشعل نیز درین روز ها اطلاع داد که چنین مصاحبه یی از جانب انجینر احمد صورت نگرفته بلکه ذکر الله ایشانچ یکی از مقامات جنبش این مصاحبه را انجام داده است. باید از خاطره نگار پرسید که آیا ذکر الله ایشانچ کدام مقام را در جنبش داشته که توانسته از بستن سالنگ صحبت کند؟من نیز آن برهه وحشت ناک تاریخ را در مزارشریف سپری نموده ام چنین شخصی را در مقامات جنبش و یا کارمندان دولتی آن زمان سراغ ندارم . پس معلوم است که صحبت کننده جلسه هشتادمین سالگرد یا دروغ گفته یا از کس دیگری چیزی شنیده و بر ناحق بر خود تهمت بسته است . از جانبی آیا زنده یاد ببرک کارمل در سنین پیری و در حالت مریضی هنوز احساسات نا پخته و نا سفته دوران جوانی و نو جوانی را داشت که بستن سالنگ را در برابر هجوم پاکستان، تجزیه طلبی و خیانت تلقی می کرد؟گمان نکنم مرحوم کارمل بدون مطالعه همه جانبه موضوع و بدون تحقیق دقیق در مورد صحت و ثقم آن بصورت عاجل و احساساتی تصمیم به ترک حیرتان گرفته باشند.
مسله مهم و اساسی دیگری که انگیزه نوشتن این یادداشت است،تذکر صحبت کننده در مورد جنبش شمال است.
در تاریخ شمال که مسلماً منظور من و جناب تو ده یی شمال افغانستان است،هیچگاهی جنبشی بنام شمال وجود نداشته است . جنبشی که بعد از سقوط حاکمیت ح .د. خ .ا و متحدین آن در سال هفتاد و یک در مزارشریف بنیان گذاشته شد، جنبش ملی اسلامی افغانستان نام داشت. در جنبش متذکره نه تنها فرزندان شمال،بلکه فرزندان گوشه گوشه یی افغانستان عضویت داشتند. در ترکیب هیت رهبری آن نیز از همه ملیت ها،اقوام و طوایف کشور نماینده گانی وجود داشت. حتی جمعه خان همدرد این فاشیست آدمکش که از محاکمه مردمی فرار نموده است وامروز تحت حمایت قبیله سالاران کابل نشین قرار دارد،یکی از معاونین جنبش بود. همچنان در ترکیب قوای نظامی آن که بنام شورای عالی نظامی صفحات شمال یاد می شد،محترم عزیزی،امام الدین،عبدالوکیل،رحمت الله روفی معاونین این شورا بودند که هر کدام شان چهره های شناخته شده اند.
بناً جنبش ملی اسلامی افغانستان را بنام جنبش شمال مسمی کردن از جانب یکی از کادر های پرمدعای نهضت فراگیر دموکراسی و ترقی افغانستان،یا از بی خبری موصوف و یا از سو نیت او نماینده گی می کند. بی خبری موصوف را از نام رسمی جنبش ملی اسلامی افغانستان منتفی میدانم. زیرا جناب شان سالهای طولانی را در ساحه حاکمیت جنبش گذشتانده اند. اما سو نیت شان را در مورد شمال دور از امکان نمی دانم . موضوع را مفصل تر بشکافیم:
وقتیکه مرحوم طاهر بدخشی از جناح خلق ح. د. خ .ا انشعاب نمود،با یاران و پیروان خود(محفل انتظار) را بنیان گذاشت که بعداً به (سازمان انقلابی زحمتکشان افغانستان) مسمی گردید . اما گروهی از روشنفکران فاشیست مآب،از همان فردای ایجاد محفل انتظار نام ستمی را به این محفل گذاشتند. و بکمک دستگاه مستبد سلطنتی به همه جامعه قبولاندند که چنین گروهی وجود دارد . در حالیکه در هیچ سندی زنده یاد بدخشی و یارانش خود را ستمی نخوانده اند باز هم اگر این موضوع را عمیق تر بررسی کنیم،در می یابیم که کلمه ستمی خود بخود بار منفی را حمل نمی کند. اگر منظور از ستمی ستمکش و مظلوم بودن مورد نظر باشد،نه تنها بدخشی و یارانش بلکه اکثریت مطلق مردم افغانستان ستمی بوده اند. اما ترویج کننده گان این کلمه،تحقیر و توهین محفل انتظار را در نظر داشتند . در غیر آن کدام انسان خردمند می تواند از ستم حاد ملی و طبقاتی در افغانستان آنروز ویا امروز انکار نماید.
درست است که مردم عام افغانستان برای آسانی مفاهمه،جملات و کلمات را مختصر می سازند،بجای نام اصلی چیزی از نام جانشین استفاده می نمایند،اما روشنفکران ما مخصوصاً آنانیکه ادعای سیاستمداری و سیاست دانی دارند،بهیچ وجه مجاز نیستند که بجای نام اصلی اشیا،اشخاص و ارگان ها و سازمان ها نام گذاری های من درآوردی و غرض آلود را بکار گیرند.
جناب تو ده یی که بمنظور تحقیر و توهین جنبش ملی اسلامی افغانستان و کم اهمیت دادن به نقش این جنبش مردمی،آنرا جنبش شمال می نامند و با تهمت بستن به انجینر احمد و نقل قول از زنده یاد ببرک کارمل،این جنبش را تلویحاً منحصر به شمال و یا شاید هم تجزیه طلب می داند باید متیقین باشد که افغانستان به هیچ صورت از شمال تجزیه نمی گردد . خطر تجزیه همیشه از جنوب است . زیرا دشمن در کمین نشسته مردم افغانستان در جنوب قلمرو افغانستان موقعیت دارد. این حکومت پاکستان است که داعیه پشتونستان بزرگ را در سر می پروراند و عده یی از روشنفکران دور از خرد ما نیز با این آوا هماهنگ می گردند.
جناب تو ده یی خود بخاطر دارند که بعد از سقوط حاکمیت مجاهدین در کابل،مجموع ولایات شمال از بادغیس تا بدخشان یکدست به اختیار جنبش ملی اسلامی افغانستان قرار داشت و پاکستان عملاً با ایجاد حاکمیت طالبان کشور را تجزیه نموده بود . اما جنبش ملی اسلامی افغانستان و متحدین آن از تمامیت ارضی و حفظ افغانستان واحد صحبت می کرد و با طرد طالبان از مجموع افغانستان می خواست سلامت کشور و تمامیت ارضی افغانستان حفظ گردد. تلاش های جانبازانه احمد شاه مسعود نیز در همین راستا صورت می گرفت که بلاخره دشمنان مردم افغانستان او را به شهادت رسانیدند.
بصورت خلاصه به جناب تو ده یی و همفکرانشان خاطر نشان می نمایم که با دامن زدن به شمال و جنوب و تصور واهی جنبش شمال باعث تفرقه مردم افغانستان نگردیده بگذارند مردم افغانستان و روشنفکرانیکه در داخل علیه بی عدالتی های ملی و طبقاتی مبارزه می نمایند، به کار و پیکار خویش ادامه دهند و راه خود را خود دریابند.
در اروپا میتوان غیر از تفرقه افگنی و ایجاد سو تفاهمات در میان روشنفکران،مصروفیت های سالم دیگری را سراغ نمود و به آن مصروف شد